همانگونه
که در جلد اول اشاره شد، تقوی به اعتبارات مختلف، دارای تقسیمات گوناگونی است. از
جهتی به تقوای «منفی» و «مثبت» تقسیم می شود.
1–
تقوی منفی که نیروی بازدارنده است. در مراحل حسّاس و طوفانهای اجتماعی و طغیانهای
نفس چندان مؤثر نیست. در این حالت انسان به وسیله گریز از موجبات گناه، چون جامعه
و مسئولیت خود را از انجام حرام دور نگه می دارد.
شکی
نیست که این نوع از «تقوی» خوب و دارای اثر مثبت است. خداوند تعالی تا حدودی آن را
از بندگان می خواهد و در بیان امامان «ع» بدان سفارش شده است. ولی، همانطور که
گفته شد، اثر ضعیفی دارد. اینگونه تقوی در «دو بیتی» باباطاهر نیکو به نظم درآمده
است:
«زدست
دیده و دل هر دو فریاد هر
آنچه دیده بیند دل کند یاد»
«بسازم
خنجری نیشش ز فولاد زنم بر
دیده تا دل گردد آزاد»
البته
چاره این نیست که انسان دیدگانش را از بین ببرد تا دلش آزاد شود. چون در آن صورت
تمام جوارح خود را باید با نیش فولادین این خنجر از کار بیندازد تا آرام گیرد.
چاره را باید در تقوی «مثبت» جستجو کرد.
2–
تقوی مثبت نیروی بازدارنده مؤثّری است. انسان با داشتن آن در گرما گرم فعالیتهای
اجتماعی و مسئولیتهای بزرگ، از افتادن به دام گناه مصونیت می یابد.
در
این مرحله از تقوی ملکه ای در وجود شخص پدیده می آید که او ر از انجام حرام باز می
دارد و حالت انزجار از گناه در او بوجود می آورد. به طوری که به هنگام شنیدن غیبت
یا گفتن دروغ و... حالش دگرگون می شود. اینگونه اشخاص در میان انبوه حوادث نمی
لغزند و ثابت و استوار بر گران مسئولیتهای اجتماعی را بر دوش می کشند و به دام
شیطان تن در نمی دهند، زیرا هرگز به موقعیّت خود مغرور نمی شوند یا اهانت بر کسی
روا نمی دارند. از غیبت، دروغ، سخن چینی و... به نیروی تقوی گریزانند.
انسان
با داشتن «تقوای مثبت» به گریختن از اجتماع و صحنه ي فعالیّتهای آن و کنج خلوت
گزیدن نیاز ندارد.
حال
اینان، چون آن عابد نیست که از هراس نگاه حرام سر به کوه و بیابان نهاد و شاعرش در
بیان حکایت سرود:
«بدیدم
عابدی در کوهساری قناعت کرده از دنیا بغاری»
«چرا
گفتم بشهر اندر نیایی
که باری بند از دل برگشائی؟»
«بگفت
آنجا پریرویان نغزند
چو گل بسیار شد پیلان بلغزند»
از
این بیان نتیجه می شود که فرماندهان سپاه باید به سلاح «تقوای مثبت» مجهز باشند تا
بتوانند بار رسالت بزرگ فرماندهی را به سر منزل مقصود برسانند. در ضمنِ حضور فعّال
در اجتماع، به گناه آلوده نشوند و به وظیفه ي خویش عمل کنند. اگر نه فرماندهان با
داشتن «تقوای منفی» کاری از پیش نتوانند برد و وظیفه شان به انجام نرسد چون طبیعت
فرماندهی نیازمند حضور فعّال در صحنه های گوناگون اجتماع است.
پس
فرمانده ي متّقی، شخصی است که از دروغ، شایعه پراکنی، غیبت، سخن چینی و سایر صفات
ناپسند، به طور طبیعی بیزار است. شهرت و مقام حال او را دگرگون نکند و تدبیر امورش
را به دست نفس افسار گسیخته ندهد.